ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
گفتی یلدا می آیی ، انار چشمانم را دانه دانه بر سر راهت ریختم تا راه خانه ام را گم نکنی .
++++++
و زمستان ثانیه ثانیه نزدیک می شود ، یادت نرود ، اینجا کسی هست که به اندازه ی تمام برگ های رقصان پاییز برایت آرزوهای خوب دارد .
++++++
چه زیبا گفت مترسک ، وقتی نمی شود به سمتت آمد ، همین یک پا هم اضافی است .
از چوپانی پرسیدند چه خبر ؟ با لحن تلخی گفت : گرگ شد آن بره ای که نوازشش میکردم .
این روزها شدم "معادله ی چند مجهولی" ، هیچکس از هیچ راهی مرا نمی فهمد .
خوش میگذره مال قدیم بود ، الان دیگه فقط خوشیم که میگذره .
توی دنیا خرابتر از بمب ندایم که ، بمبتم رفیق !
زخم های دستم را میبندند و میگویند چرا با خود چنین کردی ؟ ولی افسوس کسی زخم بزرگ دلم را ندید تا بگوید چرا با تو چنین کردند !
فاصله ها دروغ هستند وقتی مهربانی تو از دور هم احساس می شود .
مرا از یاد خواهی برد ؟ نمیدانم ! ولی میدانم از یادم نخواهی رف