ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
از کجا وز که خبر آوردی ؟
خوش خبر باشی ، اما ،اما
گرد بام و در من
بی ثمر می گردی
انتظار خبری نیست مرا
نه ز یاری نه ز دیار و دیاری باری
برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس
برو آنجا که تو را منتظرند
قاصدک
در دل من همه کورند و کرند
دست بردار ازین در وطن خویش غریب
قاصد تجربه های همه تلخ
با دلم می گوید
که دروغی تو ، دروغ
که فریبی تو. ، فریب
قاصدک 1 هان ، ولی ... آخر ... ای وای
راستی ایا رفتی با باد ؟
با توام ، ای! کجا رفتی ؟ ای
راستی ایا جایی خبری هست هنوز ؟
مانده خکستر گرمی ، جایی ؟
در اجاقی طمع شعله نمی بندم خردک شرری هست هنوز ؟
قاصدک
برهای همه عالم شب و روز
در دلم می گریند
همه وقت فردایم را در نگاه تو جستجو کردم
بهترین دقایقم را با نگاه تو وارسی کردم
شب ها در کنج تنهایی چشمان تو را نور تصور کردم و راهم را یافتم
ولی افسوس
که وفــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــادار نبودی
گفتن از تو چندان هم اسان نبود
تویی که زیبایم بودی
تویی که نهایت را با تو معنا کردم
در سخت ترین دقایق غم یاد تو کوران کرد و مرا به خود آورد ولی افسوس که دیگر نداشتمت
نوشتن از تو از اول هم اشتباه بود...
چه برسد به
بودن با تو...
الان دیگه اسمتم که یادم میاد فقط چندشم میشه.همین.