گفتی که غمگینی و میخواهی غم ات باشم
تنهاترین مرد سکوت مبهم ات باشم
یک لحظه مهمان منی , یک لحظه حتی کم
با من بمان تا ذره ای از این کم ات باشم
حالا که پیچیده به پایم پیچک عشق
بگذار تا درجاده ها پیچ و خَم ات باشم
این حلقه های اشک یعنی اینکه امشب
نم نم ببارنم که می خواهم نم ات باشم
من هفته ای بی روز تعطیلم بمان تا
چیزی شبیه جمعه های پرغم ات باشم
این روزها ویرانترین شهر زمین ام
می خواهم از تهران بیایم تا بَم ات باشم